اطلاعات کلی خبر
عنوان خبر :
مشکل بزرگ ورزش ما عمر کوتاه مدیریت است
متن کامل خبر
میثم محجوبی - گروه ورزش
دکتر اسکندر رحیمی، مدیرکل اسبق اداره کل تربیت بدنی استان فارس، هماکنون در هیئت پزشکی ورزشی استان بهعنوان دبیر و متخصص تغذیه فعالیت میکند؛ وی متولد سال 1329 در ارسنجان و دکترای فیزیولوژی ورزشی با گرایش تغذیه ورزشکاران است.
از دکتر رحیمی در خصوص هر دو رشته تحصیلی و مدیریتیاش سؤالاتی پرسیدیم و او با حوصله پاسخگو بود. هرچند مدت زمان این گفتوگو کمتر از آن بود که بتوان تمامی مسائل را با جزییات بیان کرد، اما از لابهلای صحبتهایی که در ادامه میخوانید، هم ورزشکاران و هم مسئولان ورزش میتوانند نکاتی کلیدی دریافت کنند.
ابتدا درباره راز جوانی و ماندگاری صحبت کنید.
من اعتقاد دارم و به همه توصیه میکنم که تا حد امکان، چیزهای استرسزا را از خود دور کنند؛ هر مسئلهای که میتواند استرس ایجاد کند را کنار بگذارند و از طرف دیگر، کارهایی انجام دهند که استرس را کم میکند؛ مثلاً دروغ گفتن، چیزی است که استرسی دائمی برای فرد ایجاد میکند و خرج کردن نامتناسب با درآمد نیز استرس ایجاد میکند. اما تغذیه سالم و فعالیت بدنی، باعث کاهش استرس و افزایش شادابی میشود؛ هرچند در زندگی امروز، استرس نداشتن کمی دشوار شده، اما باید تلاش خود را بکنیم تا حد امکان آن را کاهش دهیم.
در حوزه مدیریتی چه مسئلهای برایتان در اولویت است؟
در کار مدیریتی، مهمترین مسئله برای من، رعایت اصول انسانی و قانونی بوده و هست؛ اینکه شأن افراد را حفظ کنیم و به هرکس به اندازه کاری که انجام میدهد، دستمزد بدهیم. شاد بودن و راضی بودن پرسنل، باعث افزایش کارایی میشود. به اعتقاد من اگر هر مدیری چنین شیوهای را در پیش بگیرد خیلی چیزها، به خصوص دستیابی به اهداف سازمانی، میسر خواهد شد.
درباره وظایف و نقش خبرنگاران صحبت کنید.
خبرنگارها جایگاه ویژهای در ساختار یک مملکت دارند؛ متأسفانه مشکل مردم ما این است که این جایگاه را نمیشناسند و نمیدانند که یک خبرنگار میتواند رئیس جمهور عوض کند یا جلوی رخ دادن یک جنگ را بگیرد. متأسفانه 90درصد مردم ما با مطالعه بیگانه شدهاند؛ بیگانه بودهاند و بیگانهتر شدهاند. فضای مجازی هم فضای جالبی نیست و نمیشود اطلاعات درست و دقیقی از آن دریافت کرد؛ مردم نباید هیچ حرفی را بدون منبع موثق قبول کنند و بهتر است رسانههای رسمی، بیشتر مورد توجه مردم قرار بگیرند.
یکی از مسائلی که در باشگاههای ورزشی زیاد به چشم میخورد، تبلیغ و استفاده از داروهاست. این داروها تا چه میزان میتوانند زیانآور باشند؟
بله متأسفانه تبلیغات زیادی روی استفاده از داروها انجام میشود؛ استروییدهای آنابولیک، زیاد مورد استفاده ورزشکاران قرار میگیرد و کسی هم نمیتواند منکر آثار آن شود. کسی که استروییدهای آنابولیک، سوماتروپین و امثال آنها را استفاده میکند، قطعاً اثرات مضرش را میبیند. اما نه تنها در کشور ما بلکه در بقیه کشورها هم مبارزه و پیشگیری بسیار سخت است.
استفاده از مواد دوپینگ، در به خطر افتادن سلامتی چه نقشی دارد؟
شما فکر میکنید کسی که از این داروها استفاده میکند، عمر طولانی خواهد داشت؟ بعید میدانم خیلی عمر کند. بعضیها بدنشان جوری است که مشخص است دارو مصرف کردهاند؛ یک بدن عادی با ورزش و تغذیه تنها، چنین عضلههایی به هم نمیزند.
من در کتابی که تألیف کردهام و مزایا و معایب استفاده از این داروها را توضیح دادهام. چند مورد مثبت در آنها وجود دارد، اما موارد منفی خیلی بیشتر است که در هر کسی، بخشی از آنها میتواند بروز کند. اما چیزی که حتمی خواهد بود، عارضه کبدی است! هر چیزی که میخورید، وارد کبد میشود تا سمزدایی و بوزدایی شود، سپس میتواند مورد استفاده بدن قرار گیرد. اما وقتی فشار زیادی به کبد آمده و چیزی به آن وارد شود که برایش مضر است، نمیتواند خیلی با آن کنار بیاید و همین موجب آسیبش میشود؛ ممکن است بخشی از کبد به طور کلی از کار بیفتد. این داروها میتوانند کبد را از کار بیندازند و حتی باعث بسته شدن صفحه رشد و یا عوارضی روانی شوند. در زنان هم خشن شدن صدا و قطع شیر از عوارض جدی خواهد بود؛ یعنی کسی که از این داروها استفاده میکند، دارد بین آن مزایا و این همه معایب، دومی را انتخاب میکند. کسی هم که این داروها را تبلیغ میکند، هیچگاه نمیآید از عوارض آن بگوید. خطرات استفاده از داروهای لاغری یکی دیگر از مشکلات بهداشتی جامعه ماست.
نمیتوان با نظارت بیشتر، جلوی آن را گرفت؟
جلوی این کار را گرفتن خیلی سخت است، چون در باشگاهها هم این داروها جلوی چشم و دم دست نیستند. متأسفانه ما هم همیشه فقط باشگاهدار را متهم میکنیم، لیکن امروزه مشاهده میکنیم کسانی که مجوز تجویز و فروش دارو دارند، وارد این مقوله شدهاند و حتی به باشگاهدار، پیشنهاد پورسانت میدهند! در چنین شرایطی بهترین راه، آگاهسازی مردم است؛ با مافیای آن هم خیلی نمیتوان وارد مبارزه شد.
شما در یک دوره مدیریت ورزش استان را به عهده داشتهاید و سؤالات زیادی درباره مسائل مختلف ورزش استان در آن زمان و در حال حاضر از شما خواهیم داشت؛ اما در حال حاضر دوست داریم نظر شما درباره وضعیت ورزشگاه پارس را بدانیم.
من از سال 80 تا 84 مدیرکل تربیت بدنی استان بودم؛ در آن زمان ورزشگاه پارس در حال تکمیل بود و تا سال 86 تا 75 درصد تکمیل شده بود. من در زمان مدیریتم با معاون عمرانی استانداری سر چند موضوع صحبت کردم. ابتدا گفتم که جای این ورزشگاه خیلی خوب نیست، چون دسترسی خوبی ندارد و از طرف دیگر، جای پارکینگ هم ندارد. میخواستیم این ورزشگاه را به شهرداری بدهیم و شهرداری در قصر قمشه به ما محلی برای ساخت ورزشگاه بدهد. دلیل دیگر ما هم این بود که آن ورزشگاه معارض داشت و باعث ایجاد بحث با معارض میشد. دیگر بحثی هم که داشتیم این بود که این ورزشگاه باید ورزشگاه المپیک جنوب کشور باشد؛ پس تصمیم گرفتیم گنجایش آن را از 25 هزار نفر به 50 هزار نفر افزایش دهیم.
با توجه به اینکه هنوز برای تکمیل و راهاندازی ورزشگاه پارس هزینه بسیار زیادی باید انجام شود و از طرفی، تعمیر و نگهداری آن هم بسیار هزینهبر است و در عین حال، سالنها و ورزشگاههای کوچک شیراز بسیار فرسوده و بدون تجهیزات هستند، میزان ضرورت تکمیل ورزشگاه پارس را چطور ارزیابی میکنید؟
آن زمانی که ما در تکاپوی تکمیل ورزشگاه بودیم، شیراز دو تیم لیگ برتری و دو تیم لیگ یکی داشت، اما حالا چه تیمی داریم که اینهمه تماشاگر به ورزشگاه بکشاند؟ ضمن اینکه افتتاح پیش از تکمیل، باعث خارج شدن پروژه از ردیف بودجه میشود و دیگر بازگرداندن بودجه به آن، بسیار سخت است. در آن زمان، خیلی نمایندهها را پای کار آوردیم و کمک هم کردند؛ الآن هم خیلی خوب است که بتوانیم چنین ورزشگاهی را در شیراز داشته باشیم تا خیلی از مسابقات مهم را آنجا برگزار کنیم، اما آیا میتوانیم؟ اگر توانایی آن وجود دارد، انجام شود، اما در غیر اینصورت، بهتر است سایر زیرساختهایمان را درست کنیم.
ورود به رشتههای تخصصی مثل فوتبال را از چندسالگی توصیه میکنید؟
ما میگوییم بچهها در سن کم، ابتدا باید کارهای آمادگی بدنی را یاد بگیرند؛ دویدن، پریدن، غلت خوردن و.... واقعیت این است که 6 سالگی نمیتواند زمان خوبی برای ورود به فوتبال باشد، اما ژیمناستیک و شنا عالی هستند. از طرف دیگر، استعداد بچهها هم در سنین کم شناخته نمیشود. من یک کتاب نوشتهام به نام «تربیت بدنی در مدارس»؛ در آمریکا که بودم، میدیدم که در دبستان، فقط کارهای پایه را به بچهها آموزش میدهند. وقتی به راهنمایی میرسیدند، رشتههای ورزشی را یاد میدادند؛ به این شکل که هیچ مدرسهای، معلم ورزش ثابت نداشت. هر مدرسه در یک ماه به خصوص، یک رشته ورزشی را با معلمان ورزش تخصصی آن رشته، آموزش میداد؛ مثلاً یک ماه در یک مدرسه فقط آموزش والیبال داده میشد، سپس یک ماه فوتبال و بعد هم یک ماه بسکتبال. به این شکل مشخص میشد که هر دانشآموز در چه رشتهای استعداد دارد؛ زمانی که میخواست به دبیرستان برود در پرونده او درج میشد که این بچه در فلان رشته مستعد است.
سعی نکردید این را در ایران ترویج دهید؟
من این کتاب را برای وزارت آموزشوپرورش فرستادم، اما فقط از من تشکر کردند؛ حتی آن کتاب به چاپ دوم هم رسید، اما هیچگاه اجرا نشد. این مسابقات دانشآموزی که در کشور ما برگزار میشود، جایی است که باید استعدادها در آن شناسایی و استخراج شوند، وگرنه هیچ فایدهای بهجز سرگرمی ندارند.
حرف پایانی
متأسفانه عمر مدیریت و مسئولیت در کشور ما کوتاه است؛ کارهایی که یک مدیر در زمان مسئولیتش پایهریزی میکند، توسط مدیر بعدی پیگیری نمیشوند و ناقص میمانند؛ مثلاً یکی از کارهایی که ما در دوره مدیریتمان انجام دادیم، توجه به جغرافیای ورزش بود. براساس استعدادهای هر منطقه، یک رشته را در آن بیشتر گسترش میدادیم، اما این کار ادامه پیدا نکرد. به طور کلی این سیستم مدیریتگذاری در کشور ما، چه انتصابی و چه انتخابی، غلط است و نیاز به بازنگری کارشناسانه دارد.