وسوسه حضور متکدیان ، روزنامه شیراز نوین
وسوسه حضور متکدیان
تمام کسانی که مهاجرت میکنند، به دنبال افزایش رفاه و معیشت خود میباشند. این افراد به فکر مراحلی هستند که پلههای ترقی را طی کنند؛ پس مهاجرت درمجموع نوعی ابراز نیاز است؛ حتی اگر به حاشیهنشینی و تکدی ختم شود. این داستان هم شامل اتباع بیگانه در ایران است و هم شامل ایرانیانی که از کشور به هر دلیل و به هر شکل خارج میشوند. شاید این موضوع یک تعریف عام باشد، اما به صورت میدانی و در سطوح اجتماعی کاملاً مشهود است. گاهی مهاجرت از سر ناچاری به تکدیگری یا سایر مشاغل سخت منتهی میشود، اما باید دید چرا شخص مهاجر این سختی را به جان میخرد و حاضر به ترک سرزمین مادری خود میشود.
تولید محرومیت و تلاش برای محرومیتزدایی یکی از موضوعات تبدیل شده به بحرانهای اجتماعی است. ساماندهی کودکان خیابانی و کودکان کار نیز به یک بحران صوری تبدیل شده است. صوری از آن جهت که برخورد با این بحران چندان دشوار به نظر نمیرسد، اما ارادهای برای ساماندهی آن نیست.
هرچند آمار کودکان کار به شدت به دلیل ساماندهی کودکان خیابانی، توسط تیمهای سازمانیافته تکدی افزایش یافته، اما دولتیها قادر نبودند یا نخواستهاند با اجرای یک برنامه هدفمند و ضربتی کودکان خیابانی را که به کودکان کار تبدیل شده اند، ساماندهی کنند.
اگر بخواهیم محرومیت و محرومیتزدایی را تعریف کنیم، باید به این نکته مهم توجه کرد که محرومیت را نمیتوان در کوچهپسکوچههای بافت فرسوده شهری مانند شیراز جستوجو، شناسایی و درمان کرد؛ چراکه چهره محرومیت شاید صوری و عوامفریبانه باشد و رابطه مستقیمی با موضوع تکدیگری و گنج نهفته در آن داشته باشد یا به لحاظ مصالح برخی به فریز اراضی در مناطق بافتهای فرسوده یا حاشیه شهرها ربط داشته باشد؛ پلاکها و اراضی که در آن فقر ساکن میشود و پس از سالها ایجاد تنفر از آن محیط بهیکباره شاهد تغییر کاربریهای بزرگ در آن مناطق باشیم.
محرومیت در ابعاد مختلف خود از ضعف فرهنگی افرادی حادث میشود که نمیدانند یا از آنان خواسته نشده یا بهاجبار از ظرفیتهای فرهنگی پس زده شدهاند تا جهل و جهالت از آنان افرادی تابع و فرمانبر بسازد. حالا اما کودکان خیابانی به کودکان کار تبدیل شدهاند؛ آن هم نه از سوی دستگاههای متولی و بودجهخوار، بلکه از سوی گروهی که کودک را با فرهنگ، ابراز نیاز و تکدی پرورش میدهند تا پیوسته تابع مقررات خاص و منافع تیم اقتصادی خود باشند. در واقع کودکان کار یک منبع تولید ثروت و دارای ظرفیتی بالا هستند که در هر رده سنی میتوانند بر اساس نیاز و هدایت سرتیم خود درآمدزایی کنند. با این اندیشه، انسانها در یک میدان گریزناپذیر و محروم پرورش مییابند و سپس امکان نقل مکان او از یک نقطه به نقطهای دیگر و حتی جایگاهی دیگر امکانپذیر است. محرومیتزدایی از محلات شهری مانند شیراز یا سایر شهرهای کشور تابع تسری فرهنگی است. طرح این سؤال لازم به نظر میرسد که چرا در این مناطق شاهد اوج آسیبها هستیم و چرا بافتهای فرسوده و حاشیهای شهرهای بزرگ بستر تولید آسیبهای اجتماعی است؟ چرا سکونتگاههای غیررسمی در شهرهای بزرگ رسمیت مییابند و دستگاههای مسئول چشم بر هم میگذارند؟ برخورد با ایجاد این شهرکها وظیفه کدام سازمان است و چرا برای محرومیتزدایی بودجههای سالانه تعریف میشود، اما تغییری در چهره این سکونتگاههای غیررسمی ایجاد نمیشود؟
اینک در ششمین دوره تشکیل شوراهای شهر و روستا و یازدهمین دوره تشکیل مجلس شورای اسلامی در کشور هستیم؛ به علاوه برخورداری از سازمانهای نظارتی و اخیراً تیمهای مطالبهگر مردمی در شهرها و روستاها. اما عملکرد کمیسیونهای محرومیتزدایی همراه با موازیکاریهای کمیسیونهای فرهنگی و حتی برنامه و بودجه بدون نتیجه مانده و البته سؤالبرانگیز است که چرا وکلای مردم نتوانستهاند بر این معضل غلبه کنند؛ چرا که عملکرد آنان قادر نبوده محرومیت را از چهره جامعه بزداید. فرد متکدی فرزند مهاجرت است؛ فرزندی که در گمنامی متولد شده و این گمنامی نشئت گرفته از مهاجرت، برای او گران تمام شده است؛ گران از این باب که باید به وضعیت موجود تحت هر شرایطی تن بدهد.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین