رد پای «قدرت» در سینمای ایران، روزنامه شیراز نوین
به گزارش ایرنا، در نام و نشانی او اثری از «عزت»، «خسرو» و «گوهر» نیست که با ترکیب «سینمای ایران» برای خود لقب دست و پا کند، اما نقشی دارد که تجسم چهره مصمم و با اراده بازیگری است که حتی در فیلم کمدی - اجتماعی نیز با «قدرت» ظاهر میشود.
«خوشبختانه همه فرامرز قریبیان را از گذشته میشناسند و میدانند که اهل صحبتهای حاشیهای نیستم. فیلمهای همچون خاک، گوزنها، صلات ظهر و سایههای بلند باد از جمله آثار سنگین و آبرومند پیش از انقلاب محسوب میشوند که در آنها ایفای نقش کردهام.»
این خود معرفی کوتاه برای بازیگری که طی ۶۰ سال سابقه فعالیت حرفهای و پر افتخار در سینما، ۸۱ فیلم بازی کرده، مقابل دوربین کارگردانان شاخص رفته، چند فیلم ساخته و جوایز متعدد سینمایی به دست آورده کافی نیست. لهجه تهرانی و طنین پرقدرت صدا، شناسنامه فرامرز قریبیان است؛ متولد ۲۷ آبان سال ۱۳۲۰ کوچه آبشار در خیابان ری. در مدرسه «ترقی» دوره دبستان را سپری کرد و دیپلم خود را از دبیرستان «بدر» گرفت؛ همان دبیرستانی که مسعود کیمیایی بچهمحل و دوست دوران نوجوانی فرامرز قریبیان در فیلم «گوزنها» از آن استفاده کرد و قرار بود «سید» در ازای دریافت مواد مخدر مجانی از «اصغر دوافروش»، از شاگردان مدرسه برای او مشتری جور کند. فرامرز قریبیان از نوجوانی علاقهمند به سینما بود و رفاقت با مسعود کیمیایی، این دو را در مسیری طولانی و مشترک همکاری قرار داد که ابتدای آن «بیگانه بیا» و ختم آن «رئیس» بود. سال ۱۳۴۷ مسعود کیمیایی نخستین تجربه کارگردانی خود را با فیلم سینمایی «بیگانه بیا» آغاز کرد؛ «بیگانه بیا» همچنین آغازی برای ورود فرامرز قریبیان به سینما بود؛ نقش اول فیلم با فشار تهیهکننده به سوپراستار وقت داده شد و فرامرز قریبیان نقش کوتاهی در آن ایفا کرد.
فرامرز قریبیان در مورد حضور در این فیلم گفته است: «بیگانه بیا» تجربهای آماتوری بود، زیرا در این اثر دستیار مسعود کیمیایی بودم و به خاطر همین همکاری، نقشی کوتاه را در فیلم پذیرفتم. پس از «بیگانه بیا» برای ادامه تحصیل سینما به آمریکا سفر کرد؛ قصد داشت در مدرسه سینمایی «آکتورز استودیو» ثبتنام کند، اما به دلیل مشغله فراوان کاری، مدرسه ارزانتری برگزید و حدود سه سال رشته بازیگری را در مدرسه ویژوآل آرت سپری کرد. پس از بازگشت از آمریکا، همکاری فرامرز قریبیان و مسعود کیمیایی وارد دوره جدیدی شد؛ فرامرز قریبیان در مورد این همکاری گفته است: پس از بازگشت از آمریکا، مسعود کیمیایی برای فیلم «زخمیها» از من دعوت کرد، اما این فیلم به سرانجام نرسید و با کیمیایی به فیلم «خاک» رسیدیم که نخستین کار جدی و حرفهای من در سینما با این فیلم آغاز شد. بازی در نقش «مصیب» در فیلم «خاک» فرای تجربهاندوزی، به نوعی دستگرمی برای رسیدن به شاهنقش «قدرت» در «گوزنها» بود.
فرامرز قریبیان پس از «صلات ظهر» به کارگردانی سعید مطلبی در سال ۱۳۵۳، با فیلم «گوزنها» ساخته مسعود کیمیایی روی پرده ظاهر شد.
درخشش «گوزنها» و ایفای نقش «قدرت» چریک شهری و ارائه بازی بدون اغراق و زیرپوستی، موقعیت فرامرز قریبیان را در سینما تغییر داد و محبوبیت فراوانی برای او کسب کرد. فرامرز قریبیان در خاطرهای از «گوزنها» گفته است: همیشه در اوایلی که فیلم بازی میکردم، سر صحنههایی که بازی نداشتم میرفتم؛ در «گوزنها» و در سکانسی که در پایین شهر گوشت تقسیم میکردند، حضور داشتم و به یاد دارم وقتی در آن سکانس شیشه خودرو را پایین میدادند که گوشتها را بین فقرا تقسیم کنند، مردم چنگ میزدند و به چشم خودم دیدم که دست کسانی که گوشتها را تقسیم میکردند، زخم شده بود. این سکانس در منطقه میدان شوش گرفته شد؛ در آن محل منازلی بود که وقتی باران میآمد پر از گل میشدند و از سقف خانهها آب میچکید. فرامرز قریبیان که به اذعان خود، دوست نداشته در فیلم فارسیهای آن دوران بازی کند، گزیده کاری را برگزید و با وجود پیشنهادهای فراوان در سال ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ به ترتیب در فیلمهای «وقتی که آسمان بشکافد» و «چشمانتظار» بازی کرد، اما سال ۱۳۵۵، سومین همکاری قریبیان با مسعود کیمیایی در «غزل» رقم خورد. پرونده حرفهای فرامرز قریبیان در قبل از انقلاب اسلامی با بازی در فیلم «سایههای بلند باد» به کارگردانی بهمن فرمان آرا بسته شد؛ قریبیان که تجربه بازی در ۱۲ فیلم سینمایی را در پیش از انقلاب داشت، بهترین گزینه فریبرز صالح برای ایفای نقش «قیس ابن مسهر» در فیلم «سفیر» بود و با این اثر، نخستین فعالیت بازیگری قریبیان پس از انقلاب آغاز شد. وی درباره حضور در فیلم «سفیر» گفته است: پس از انقلاب به مدت دو سالونیم سینماها تعطیل شد و مجدداً به آمریکا رفتم و پس از راه افتادن سینما به کشور بازگشتم؛ با بازی در فیلم سینمایی «سفیر» کار خود را آغاز کردم و در فیلم «سفیر» پلانی مربوط به گردن زدن وجود داشت. برداشت این پلان بسیار مشکل بود و فیلمبرداری آن ۱۵ روز طول کشید. «سفیر» فیلم خوش ساختی است، اما فینال آن را دوست نداشتم زیرا معتقدم یک اثر سینمایی نباید مطابق اصل قصه ساخته شود. بهعنوان نمونه همه میدانیم که «اسپارتاکوس» در جنگ کشته میشود، اما «دالتون ترومبو» در نسخه سینمایی که «استنلی کوبریک» ساخت، پایان شگفتانگیز و زیبایی خلق میکند.
پس از «سفیر»، فرامرز قریبیان از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۶ در ۱۱ فیلم شامل «پرونده»، «سناتور»، «پایگاه جهنمی»، «ریشه در خون»، «آوار»، «گردباد»، «سمندر»، «گمشده»، «ترن»، «کمینگاه» و «کانی مانگا» بازی کرد و با کارگردانانی از جمله مهدی صباغ زاده، اکبر صادقی، محمود کوشان، سیروس الوند، سیروس تسلیمی، امیر قویدل و مرحوم سیفالله داد در ژانرهای دفاع مقدس، ملودرام و حادثهای همکاری کرد.
«کانی مانگا» به کارگردانی مرحوم سیفالله داد یکی از فیلمهای تحسینشده در ژانر دفاع مقدس است و برای فرامرز قریبیان یک ار دیگر فرصت حضور در فیلم دفاع مقدسی را پس از «پایگاه جهنمی» فراهم کرد.
فرامرز قریبیان در مورد علت موفقیت «کانی مانگا» در جذب مخاطب گفته است: این فیلم داستانی جاسوسی و ساختار معمایی داشت؛ در کنار این ساختار، صحنههای اکشن نیز به موفقیت کار کمک کرد و فکر میکنم همه اینها با هم منجر به اشتیاق و هیجان مردم برای تماشای این فیلم شد. دهه ۷۰ شمسی، دوره پرکار فرامرز قریبیان بود و در این دهه در ۲۶ فیلم بازی و یک فیلم کارگردانی کرد. «دو نفر و نصفی» ساخته یدالله صمدی محصول ۱۳۷۰، اولین و آخرین فیلم طنز اجتماعی بود که قریبیان در آن ایفای نقش کرد و اما با وجود پارتنر طنازی مانند علیرضا خمسه، ثابت شد که چهره تراشخورده او برای ایفای نقشهای مردان مصمم و بااراده، برای بازی در چنین آثاری خلق نشده است. در همین سال، همکاری دگر بار فرامرز قریبیان با کیمیایی، ساخت فیلم «رد پای گرگ» شد؛ فیلمی با دیالوگهای عالی و همان تمهای همیشگی کیمیایی؛ رفاقت، خیانت، انتقام و ...
فرامرز قریبیان در «رد پای گرگ» در نقش «رضا» و تکرار همان شخصیت باصلابت و بااراده، با سکانسی بینظیر اسبسواری در خیابانهای تهران ظاهر شد. سال ۱۳۷۱ در کنار جمشید هاشمپور، در نخستین تجربه فیلمسازی فرامرز صدیقی به نام «طعمه»، بهعنوان اثری پلیسی حضور یافت. دومین همکاری قریبیان و هاشم پور سال ۱۳۷۲ با فیلم اکشن حادثهای «آخرین خون» رقم خورد و قریبیان پابهپای هاشمپور که دگر بار لباس بلوچی که «زینال بندری» فیلم «تاراج» را تداعی میکرد، درخشید.
قریبیان در مورد حضور در فیلمهای اکشن گفته است: در آن سالها از فیلمهای اکشن استقبال زیادی میشد و معمولاً از من یا جمشید هاشمپور برای ایفای نقشها در فیلم دعوت به عمل میآمد.
فرامرز قریبیان دهه ۸۰ شمسی را با دو فیلم «رقص در غبار»(۱۳۸۱) و «شهر زیبا» (۱۳۸۲) به کارگردانی اصغر فرهادی آغاز کرد؛ وی در مورد همکاری با فرهادی گفته است: از سالها پیش با جوانان راه میآمدم و چنانچه فیلمنامهها را میپسندیدم به آنها کمک کرده و کار میکردم. این اتفاق در دو فیلم اول اصغر فرهادی به وجود آمد و من پیش از این حتی سریالهای او را ندیده بودم. وقتی بازی در «رقص در غبار» به من پیشنهاد شد، تشخیص دادم که اصغر فرهادی به این حرفه آگاه است و با وجود کوتاه بودن نقش، در این اثر بازی کردم.
فرامرز قریبیان همچنین در این دهه سنت شکنی کرد و در چهار مجموعه تلویزیونی «روز حسرت» و «آخرین دعوت»(۱۳۸۷)، «پس از سالها»(۱۳۸۷) و «باغ شیشه ای»(۱۳۸۸) به ایفای نقش پرداخت.
وی در مورد بازی در سریال تلویزیونی گفته است: سریالهایی بازی کردم تا بتوانم بودجه مورد نظر تولید فیلم «گناهکاران» را تأمین کنم؛ بازیگر سریال نبودم، اما در سریال بازی کردم تا فیلمی مستقل بسازم.
دهه ۹۰ شمسی برای فرامرز قریبیان، فصل کمکاری بود و بازی و کارگردانی یک فیلم سینمایی، ایفای نقش در دو مجموعه تلویزیونی و با بازی در سه فیلم پایان یافت؛ «خروج»(۱۳۸۹) به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا، آخرین فیلمی بود که فرامرز قریبیان در آن ایفای نقش کرد. وی در «خروج» افزون بر بازی زیرپوستی، سکوت را به اکت خود اضافه کرد و یکی از بهترین بازیهای خود را ارائه داد، اما «خروج» یک حاشیه بزرگ داشت؛ این فیلم سال ۱۳۹۸ و در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد اما اعلام خداحافظی فرامرز قریبیان از بازیگری در نشست خبری فیلم، همه را بهتزده کرد. فرامرز قریبیان در این نشست خبری در مورد علت اعلام خداحافظی از بازیگری گفته بود: دیگر حوصله غرضورزی مسئولان سینمایی را ندارم؛ بعد از فیلم «گناهکاران» در جشنواره شرکت نکردم و در هفت سال اخیر هیچ فیلمنامهای را قبول نکردم. دلم میخواست با یک فیلمنامه خاص کارم را خاتمه دهم؛ این آخرین فیلم من است و میخواهم از سینما خداحافظی کنم.
ابراهیم حاتمیکیا نیز که در این نشست حضور داشت، فاصله گرفتن قهرآمیز قریبیان از سینما را غمانگیز دانست و ابراز امیدواری که این حرف خیلی جدی نباشد، زیرا حضور وی برای جوانان درس است و میتواند نکات و راههای جدید به آنها نشان دهد.
جوایزی که قریبیان از سینما گرفت
قریبیان بازیگری باسواد است و هوش بسیار بالایی در بازیگری دارد. وی در مورد شیوه بازیگری خود گفته است: تکنیک من در بازیگری «متد اکتینگ»(بازی شیوه دار) است؛ من به مدرسه «اکتورز استودیو» نرفتم، اما از تکنیک تعلیمی این مدرسه استفاده کردم. شاید اعتنا به همین شیوع بازیگری، سبب رساندن قریبیان به جایگاه بیبدیلی در سینما شده است.
بازی فرامرز قریبیان از همان ابتدای کار با تحسین روبهرو شد؛ سال ۱۳۵۲ برای بازی در فیلم «خاک» جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل بزرگترین جشنواره سینمایی وقت را گرفت.
سال ۱۳۶۶، ۱۳۷۱ و ۱۳۷۸ به ترتیب برای ایفای نقش در فیلم «ترن»، «بندر مه آلود» و «مرد بارانی» جایزه بهترین بازیگر مرد از سه دوره جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد.
برای بازی در فیلم «رقص در غبار» در ۱۳۸۲ موفق به کسب جایزه بهترین بازیگر مرد از جشن خانه سینما شد.
فرامرز قریبیان جوایزی نیز از جشنوارههای بینالمللی در کارنامه دارد؛ وی سال ۲۰۰۳ از جشنواره فیلم آسیا پاسیفیک و جشنواره بینالمللی فیلم مسکو برای بازی در «رقص در غبار» جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را گرفت.
سال ۲۰۰۴ نیز از برای فیلم «شهر زیبا» جایزه ویژه هیئت جشنواره بینالمللی فیلم را کسب کرد و با «چشمایش» جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره بینالمللی فیلم حراره را از آن خود کرد.
کلینت ایستوود، الگوی قریبیان در کارگردانی
قریبیان طی مدت فعالیت در سینما، چهار فیلم شامل «جدال در تاسوکی»(۱۳۶۵)، «قانون»(۱۳۷۴)، «چشمهایش»(۱۳۷۸) و گناهکاران(۱۳۹۰) را کارگردانی کرده است. بهجز «جدال در تاسوکی» در سه فیلم دیگر افزون بر کارگردانی با عنوان بازیگر نیز حضور داشته است.وی در مورد دغدغه خود برای کارگردانی گفته است: برخی بازیگران در دنیا پس از پا به سن گذاشتن، نقشهای فرعی نیز بازی میکنند، اما شخصاً دوست ندارم بازیگر نقشهای فرعی باشم؛ از اینرو تصمیم گرفتم به کارگردانی و تهیهکنندگی بپردازم. به علت علاقهای که به سینما دارم به سمت کارگردانی آمدم که مبادا به دلیل کهولت سن مجبور باشم هر نقشی را بازی کنم. قریبیان همچنین گفته است: خیلی از بازیگران دست به کارگردانی زدند و موفق شدند؛ یکی از الگوهای من برای ورود به عرصه کارگردانی «کلینت ایستوود» بود؛ این بازیگر در سالهای پیش دست به کارگردانی زد و خود نیز در آنها بازی میکرد و در اوایل هم فیلمهای خوبی نساخت، اما با فیلم «نابخشوده» اسکار بهترین کارگردانی را دریافت کرد.
قریبیان و کیمیایی، ۷ همکاری مشترک
قریبیان در فیلم «بیگانه بیا»(۱۳۴۷)، «خاک»(۱۳۵۲)، «گوزنها»(۱۳۵۳)، «غزل»(۱۳۵۵)، «رد پای گرگ»(۱۳۷۰)، «تجارت»(۱۳۷۳) و «رئیس»(۱۳۸۵) به کارگردانی کیمیایی بازی کرده است.
کیمیایی همواره از قریبیان بهعنوان بازیگر محبوب خود یاد کرده و گفته او از رابرت دنیرو هم بهتر است.
قریبیان هم در مورد همکاری دیرپای خود با کیمیایی گفته است: سابقه همکاری من با مسعود کیمیایی به فیلم «بیگانه بیا» باز میگردد؛ در این اثر نقش کوتاهی داشتم و پس از بازی در آن به آمریکا رفتم، زیرا نوع فیلمهایی که در آن زمان ساخته میشد را نمیپسندیدم. در آن زمان فیلمسازانی همچون مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی تازه شروع به کار کرده بودند. مهرجویی و جنس فیلمهای او متناسب من نبود و او هرگز به سراغ من نمیآمد و به این موضوع کاملاً آگاه بودم؛ پس فقط مسعود کیمیایی میماند که در آن شرایط باید منتظر میماندم تا او فیلمی بسازد و از من در فیلم خود استفاده کند.
وی همچنین گفته است: کیمیایی فیلمسازی است که راهی را در سینمای ایران باز کرد تا بعدها یک عدهای دیگر آن را ادامه دهند؛ سینمای ایران با او پیشرفت کرد و ما با هم همکاری داشتیم. بعد از انقلاب این همکاری کمتر شد؛ البته در «رد پای گرگ»، «تجارت» و «رئیس» بازی کردم و همچنان معتقدم کیمیایی حق زیادی به گردن سینمای ایران دارد.
فرامرز قربیبان مرداد سال ۱۳۹۹ نیز در یادداشتی که مناسبت هفتم مرداد، سالروز تولد مسعود کیمیایی در یکی از نشریات منتشر کرد، ضمن تبریک این روز به وی نوشته است: من و مسعود کیمیایی از ۹ سالگی با هم بزرگ شدیم، با هم رفیقیم و به تمام علائق و اندیشهها و تفکرات هم آشناییم؛ چون در یک محله، یک کوچه و خیابان زندگی میکردیم. کار در سینما را با مسعود شروع کردم؛ او نقشهای خوب و ماندگاری در فیلمهایش به من محول میکرد؛ از فیلم خاک و گوزنها و ردپای گرگ گرفته تا تجارت حتی رئیس فیلمهایی بودند که فیلمنامه و شخصیتهایش را دوست داشتم و نقشهایی که بر عهده من گذاشته بود با روحیه من همخوانی داشت، ولی پرواضح است که فیلم گوزنها و نقشم در این فیلم(قدرت) را بیشتر از شخصیتهای دیگری که با او کار کردم، دوست دارم.
وی در این نامه همچنین با اشاره به ابراز علاقه برای بازی در نقشهای معترض و بازگشت به سینما بعد از خداحافظی در سال ۱۳۹۸ را منوط به دعوت مسعود کیمیایی از وی برای یک نقش اعتراضی عنوان کرده و تصریح کرده است: اساساً نقشهای معترض را دوست دارم؛ با اینکه در جشنواره فجر اعلام بازنشستگی کردم(نمیدانم درست بود یا نه چون من حرف دلم را میزنم)، ولی اگر دوباره مسعود به من نقش اعتراضی بدهد با جان و دل برایش بازی میکنم. به طور کل نقش اعتراضی با روحیه من همخوانی دارد و بازی خواهم کرد؛ البته بگویم که نه تنها من فیلم گوزنها را دوست دارم که این فیلم بارها و بارها از جانب منتقدان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران شناخته شد؛ برای اینکه جایگاه والایی در سینمای ایران دارد.
رابرت دنیرو نیستم
فرامرز قریبیان همچنین از اینکه با رابرت دنیرو مقایسه شود، راضی نیست و در اینباره گفته است: برخی از من بهعنوان «رابرت دنیرو» سینمای ایران نام میبرند،؛ البته این نظر من نیست. من ایران متولد شدم و رابرت دنیرو در آمریکا متولد شده است؛ او فیلمهای بزرگی با کارگردانان بزرگ همچون «مارتین اسکورسیزی» کار کرده است، اما ناگفته نماند بسیاری از فیلمهایی که رابرت دنیرو بازی کرده درخور توجه نبوده و فقط برای دستمزد در آنها بازی کرده است.؛ البته دلیلی ندارد همه فیلمهای یک بازیگر خوب باشد. جوانتر که بودم فیلمهایی را بازی میکردم که میدانستم آثار خوبی نمیشوند، اما برای حضور در سینما در آنها بازی کردم و نیز باید زندگی خود را هم میگذراندم.
فرامرز قریبیان با اینکه خود یک برند در بازیگری است، نظر متفاوتی در مورد «سوپراستار» در سینما دارد؛ وی در اینباره گفته است: خلق سوپراستار در سینما در اختیار کسی نیست؛ سوپراستار خود به خود در سینما به وجود میآید و وقتی مردم یک بازیگر را دوست داشته باشند او به سوپراستار تبدیل میشود. سوپراستار در اکثر فیلمهایی که بازی میکند به این جایگاه میرسد؛ فیلمهای بسیاری در سینمای دنیا وجود دارد که با وجود سوپراستارها نفروختهاند و از طرفی فیلمهایی بدون حضور سوپراستارها فروش خوبی داشتهاند؛ بهعنوان نمونه در فیلم سینمایی «تایتانیک» این موضوع کاملاً مشهود است. پیش از اینکه دست به کارگردانی بزنم و در زمان بازیگری، معتقد بودم که فروش فیلم ربطی به بازیگر ندارد و فیلمنامه، ساخت و انتخاب درست بازیگران است که در جذب مخاطبان اثر دارد.
به هر روی این بازیگر کهنهکار، نگاهی نیز به جوانان دارد و معتقد است سینما را باید به آنها سپرد، اما توصیههای هم برای جوانان دارد.
وی گفته است: حرفه سینما متعلق به جوانان است؛ البته این به این معنا نیست که باید پیشکسوتان را کنار گذاشت. در کشورهای پیشرفته این حرفه به حدی ارزش دارد که میلیونها جوان سراغ آن میروند و بسیاری از آنان نیز پشت در استودیوها میمانند.
فرامرز به جوانان علاقهمند به بازیگری نیز توصیه کرده است: بازیگری راه دشواری دارد و اگر عشق وجود داشته باشد، حتماً علاقهمندان به بازیگری به نتیجه میرسند. رفتن به آموزشگاههای سینمایی به تنهایی چیزی را حل نمیکند و این موضوع باید با عشق همراه باشد.
همیشه از کلاس درس فراری بودم و اکنون نیز این روحیه را دارم؛ از اینرو دنبال برگزاری دورههای آموزشی نبودهام، زیرا بلد نیستم در عرصه بازیگری تدریس کنم.
چندی پیش فرامرز قریبیان برای رفع شائبه که مرتبط با بازگشت وی به سینما پیش آمده بود، خداحافظی از سینما را بهترین کار زندگی خود عنوان کرده بود؛ گرچه این نشان میدهد فرامرز قریبیان از تصمیم خود باز نخواهد گشت، اما نباید فراموش کرد، ردی از او در تاریخ سینمای کشور مانده که قابل پاک شدن نیست.
فرامرز قریبیان چه بر روی پرده باشد و چه نباشد یک برند معتبر در سینمای ایران باقی خواهد ماند؛ بازیگری که با نقش «قدرت» در «گوزنها» درخشید و پس از «خروج» با «قدرت» از سینما خداحافظی کرد.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین