[ فردا را به امروز می آوریم ]
  • آخرین شماره ۲۰۸۸
  • دوره جدید

دکتر سوکراتس که بود و چه کرد؟، روزنامه شیراز نوین

شیرازنوین - از امروز در صفحه ورزشی با یک پاورقی در خدمت مخاطبان عزیز خواهیم بود؛ کتابی درباره زندگی یکی از اسطوره‌های بزرگ دنیای فوتبال و به ترجمه یکی از ورزشی‌نویسان شهر خودمان.
فرنوش جعفری در ابتدای این کتاب نوشته است: «گفتید زیاد کار کن، با عشق، تا آخر عمر، مادام‌العمر. این هم برگی از عاشقانه‌های فوتبالی من؛ تقدیم به روح بلند شما. بهشت ارزانی‌تان باد. استاد حمیدرضا صدر»
او سپس در بخش سخن مترجم از عشقش به فوتبال و از ناامیدی‌های دوران کرونا می‌گوید و از امیدی که در اوج ناامیدی پدید آمد و منجر به ترجمه این کتاب ارزشمند شد.
در ادامه، یک صفحه به یادداشتی بر متن توسط «اندرو داونی» نویسنده کتاب اختصاص دارد و بخش پیش‌گفتار هم نوشته یکی از اسطوره‌های دنیای فوتبال، یوهان کرایف هلندی است.
ما نیز پاورقی را از همین نقطه آغاز می‌کنیم تا از شماره بعدی به سراغ متن اصلی کتاب برویم.
*پیش‌گفتار به قلم «یوهان کرایف»
بعد از جام جهانی 1970 مکزیک، جهان روی برزیل و حملاتشان متمرکز شد، اما سال 1974 همه‌چیز تغییر کرد؛ برزیل دیگر فوتبال زیبایی ارائه نمی‌داد. در واقع آنها کاملاً برعکس عمل کردند و سبک بازی‌شان فیزیکی شد. 
اما سال 1982 و در جریان جام جهانی اسپانیا، خوشبختانه به فرم سابق خود بازگشتند. این اولین باری بود که من بازی سوکراتس را می‌دیدم؛ او توجه ویژه مرا به خود جلب کرده بود. واقعاً از او سپاسگزارم، چون من به خاطر دیدن او بازی‌های سلسائو را با شوق ویژه‌ای تماشا کردم.
سوکراتس جلوتر از همه(به خاطر قد و قامتش) ایستاده بود؛ به طور چشمگیری قدبلند، موزون و ظریف به نظر می‌رسید، فردی که پاهایی چابک داشت. البته افراد دیگری هم در خط میانی بودند، اما می‌شد به وضوح دید که این سوکراتس است که به تیم ملی شکل داده است.
جالب بود که او مرا رهبر ارکستر صدا می‌کرد. چرا جالب؟ چون من دقیقاً او را همین‌طور می‌دیدم؛ رهبر یک ارکستر. سوکراتس مرا یاد قهرمان دوران کودکی‌ام «فاس ویلکس» می‌انداخت؛ مردی که او هم فوتبال را ظریف و البته فنی بازی می‌کرد؛ آن‌هم برای تیم‌هایی چون اینترمیلان و والنسیا.
همچون فاس، سوکراتس هم با الهام و مهارت بی‌نظیرش، می‌توانست هر کاری که دلش می‌خواست با توپ انجام دهد؛ او به درستی می‌دانست در زمین مسابقه، خود را در چه موقعیتی قرار دهد.
سوکراتس سریع نبود؛ مهارت زیادی در عبور توپ و دریبل زنی نداشت و البته ضربات سر فوق‌العاده‌ای هم نمی‌زد، اما او با مابقی خصوصیات و مهارت‌هایی که داشت، در زمین به بهترین شکل بازی می‌کرد. شاید بهتر باشد بگویم، او از آن دسته بازیکنانی بود که از هر مهارتی، مقداری در چنته داشت و آن را در زمین رو می‌کرد.
سوکراتس گل‌های زیادی زد؛ در واقع او مرا یاد «دی استفانو» می‌انداخت که هم گل‌زن ماهری بود و هم از خیلی جهات نسبت به بقیه بهتر و عالی‌تر. اگر او امروز بازی می‌کرد، در بسیاری از جنبه‌ها درست نقطه مقابل مسیِ ریزنقش و سریع بود. سوکراتس نیازی به سرعت برای کنترل بازی نداشت. 
مثل پپ گواردیولا، من هم خیلی شباهت‌ها بین برزیل 1982 و اسپانیای 2010 می‌بینم. با تعداد زیادی بازیکن که آماده یورش به سمت دروازه تیم حریف هستند، شما به سادگی مجبور به حفظ مالکیت هستید؛ این واقعیتی غیرقابل انکار است که درباره هر دو تیم و نیز بارسلونا صدق می‌کند. 
نکته شرم‌آور جام جهانی 1982 حذف برزیل زیبا، با بازی تخریبی ایتالیا بود؛ یک ناامیدی بزرگ برای کل دنیای فوتبال. چون بعد از آن بازی، بعضی تیم‌های حاضر در جام جهانی شروع به اجرای همان نوع سبک بازی کردند که ایتالیا جلوی برزیل به نمایش گذاشته بود. هیچ‌کس نمی داند اگر برزیل پیروز آن میدان بود، چه اتفاقی می‌افتاد.
چقدر بد که سوکراتس فقط برای یک فصل(فصل 85-1984 با فیورنتینا) در اروپا بازی کرد؛ دقیقاً از همان فصل و بعد از جام جهانی 82 بود که فوتبال در جهان پیشرفت کرد. اگر سوکراتس مدت زمان بیشتری در فوتبال اروپا مانده بود، شاید تبدیل به ستاره‌ای بزرگتر می‌شد. ما شاهد این اتفاق در هلند بودیم؛ با اینکه تیم ملی هلند در اوایل دهه هفتاد خوب بازی می‌کرد، اما فوتبال ما در تورنمنت 1974 در کل دنیا شناخته شد. 
جالب است که سوکراتس در سال 1982 پروژه ای به نام دموکراسی کورینتیانس داشته که هدف اصلی آن، دادن مسئولیت بیشتر به بازیکنان بوده است. من هم برای این هدف جنگیدم. اگر شما بیرون زمین مسئولیت بیشتری به بازیکنان بدهید، آنها در داخل زمین هم بازیکنان مسئولیت‌پذیرتری خواهند شد و به دنبال آن مسئولیت می‌گردند.
همچنین شنیده‌ام که سوکراتس پیشنهادی مبنی بر تبدیل 11 مقابل 11، به 9 برابر 9 داشت. البته که من مخالفم. اگر این کار انجام بگیرد، ماهیت بازی تغییر خواهد کرد. آنها در تلاش بودند تا قانون آفساید را نیز منسوخ کنند. ایده این بود که فوتبال تهاجمی‌تر شود، اما خلاف آن اتفاق افتاد و هیچ‌وقت عملی نشد.
سوکراتس باور داشت که فوتبال خیلی فیزیکی شده است.؛ البته در این مورد با او موافقم، اما در حال حاضر، ما در مسیر درستی هستیم و بارسلونا نمونه عالی آن است. حتی فوتبال هلند در این مسیر در حال پیشرفت است و آژاکس و فاینورد نمونه آن هستند.
سوکراتس به وضوح مرد باهوشی بود؛ یک ورزشکار برتر، باید باهوش باشد و هیچ راه گریزی از آن نیست. در ضمن، برایم باور نکردنی است که او فارغ‌التحصیل پزشکی و به دنبال ایجاد تفاوت‌ها در دنیای سیاست بود.
می‌توانم بگویم روماریو جایگزین سوکراتس است؛ اگرچه با دیدی بسیار متفاوت. چیزی که من نفهمیدم، این بود که چرا سوکراتس زیاد مشروبات الکلی مصرف می‌کرد؟ امیدوارم که این‌طور نبوده باشد، چون با پایان دوران حرفه‌ای خود، به سیاه‌چاله افتاد. او مردی محکم و بااقتدار بود؛ می‌خواهم بدانم که چرا این کار را کرد؟ من عاشق این بودم تا با هم چند کلامی درباره فوتبال صحبت کنیم.؛گرچه چندبار همدیگر را ملاقات کردیم، اما جز سلام، کلام دیگری میان ما رد و بدل نشد و هرگز فراتر از آن نرفت. متأسفم. 

 

تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
نام و نام خانوادگی

آدرس ایمیل

متن نظر

کد امنیتی